کیوساکی

درباره راز ثروت

کیوساکی

درباره راز ثروت

درس دوم مبانی اقتصاد - ده اصل علم اقتصاد - مبانی تصمیم گیری

ده اصل علم اقتصاد - مبانی تصمیم گیری

 

دیدیم که مطالعه رفتار انسان در بخش عمده ای از تعاریف علم اقتصاد جایگاه مهمی بر عهده دارد. یک پرسش مهم در این مطالعه آن است که افراد چگونه تصمیم می گیرند. چه عواملی بر تصمیم گیری های ما تاثیر می گذارد. چرا فلان کالا را می خریم و فلان کالا را نمی خریم.  هر تصمیم ما مستلزم چه نتایجی است. در علم اقتصاد درک این فرآینده مهم است چرا که تک تک این تصمیمات هستند که در نهایت جریان های اقتصادی در یک واحد بزرگ تر مثل شهر، کشور و قاره را شکل می دهند.

   

اصل  اول: مواجهه با مبادله

درس اول این است که بدانیم هیچ چیز مجانی نیست. اصطلاحا گفته می شود به کسی نهار مجانی نمی دهند «There is no free lunch». برای به دست آوردن یک چیز معمولا باید چیز دیگری را از دست بدهیم. همین الان که شما نشسته اید و در حال خواندن این مطلب هستید فرصت دیدن یک فیلم، بیرون رفتن با دوستان، چرت زدن یا... را از دست داده اید. بنابراین در هر تصمیمی که می گیریم باید بسیار دقت کنیم. هر تصمیم ما مترادف است با از دست دادن فرصت برای انجام بسیاری کارهای دیگر که می توانند مسیر زندگی ما را تغییر بدهند. در هر لحظه از زندگی ما با هزار راهی مواجه می شویم که فقط یکی از آنها را می توانیم انتخاب کنیم.

فرض کنید شما یک خانه و یک ماشین دارید و ۱۵ هزار دلار پول. با این پول شما مثلا می توانید بروید یک بی.ام.دبلیو بخرید یا یک زمین در شهر. قیمت زمین شما در شهر پس از پنج سال چندین برابر خواهد شد ولی ماشین (موتر) شما ارزشش  پایین خواهد آمد. در مقابل در این پنج سال شما از زمین تان استفاده خاصی نخواهید کرد ولی از ماشین مدل بالایتان هم لذت فراونی خواهید برد و هم با تغییر تشخص و جایگاه اجتماعی شما ممکن است پای شما را به محافلی باز کند که بتواند امکانات بهتری را پیش پای شما بگذارد. در نهایت شما باید انتخاب کنید که کدام یک از این دو را می خواهید انتخاب کنید و با انتخاب هر کدام از آنها دیگری تبدیل به یک فرصت سوخته می شود.

در اجتماع نیز این تقابل را شاهد هستیم. یکی از معروف ترین این دو گانه ها، دو گانه برابری و بهره وری است. چنانکه در ادامه خواهیم دید دخالت در بازار به قصد ایجاد برابری بیشتر منجر می شود که بازار کارآمدی خود را از دست بدهد. بهترین مثال آن قانون حداقل دستمزد است، این یک اصل بدیهی اقتصادی است که وجود قانون حداقل دستمزد منجر به کاهش تولید و کاهش عرضه فرصت های شغلی می شود چرا که بازار را از نقطه بهینه اش خارج می کند، در سوی مقابل موافقان استدلال می کنند نباید اجازه داد افراد با حقوقی که کفاف حداقل های زندگی را نمی دهد استخدام شوند.

نمونه معروف دیگر دو گانه دفاع و رفاه ست. هر قدر بر بودجه دفاعی کشور اضافه شود از آنچه می تواند برای رفاه اقتصادی شهروندان صرف شود کاسته می شود. پیدا کردن نقطه ای بهینه در این میان برای سیاستگزاران یک کشور امری مهم و حیاتی است.

 

اصل دوم: قیمت یک کالا آن چیزی است که برای بدست آوردن آن کالا از آن صرف نظر کرده ایم.

چنانکه در بخش پیشین دیدید ما در هر لحظه از زندگیمان با انتخاب و مبادله مواجهیم. انتخاب و تصمیم ما در این میان بر چه اساسی بنا می شود؟ طبیعتا یک انسان منطقی این تصمیم را براساس سود، زیان و هزینه هر یک انتخاب در مقابل دیگر انتخاب ها اتخاذ خواهد کرد.

بگذارید به مثال قبلی باز گردیم یعنی خرید بی.ام.دبلیو یا زمین در شهر. سود زمین در شهر این است که بعد از پنج سال قیمتش چندین برابر خواهد شد، زیانش این است که در این مدت شما نمی توانید از آن استفاده ای بکنید. خرید ماشین مدل بالا در مقابل این سود را دارد که شما از آن استفاده می کنید، لذت می برید، دخترها یا پسرها احتمالا به شما توجه بیشتری می کنند، تشخص و جایگاه اجتماعی شما بالاتر می رود. زیانش این است که بعد از پنج سال ماشین شما ارزشش را به شدت از دست می دهد یعنی شما پول فراوانی از دست می دهید.

در اینجا به مفهومی می رسیم که هزینه فرصت (Opportunity Cost) نام دارد. هزینه فرصت یک انتخاب، آن چیزی است که شما در مقابل انتخابتان از دست می دهید. به عبارت دیگر اگر یک فرد و یا یک بنگاه، از میان چندین انتخاب متفاوت یکی را برگزیند، هزینه فرصت این فرد یا بنگاه، معادل است با هزینه مرتبط با بهترین انتخاب ممکن از بین سایر انتخاب های باقی مانده که از آن صرف نظر شده است.

بعدا به هزینه فرصت باز خواهیم گشت و آن را دقیق تر مورد بررسی قرار خواهیم داد. تا آن موقع این مثال ساده را در نظر داشته باشید. فرض کنید شما تصمیم بگیرید به دانشگاه بروید و برای چهار سال درس بخوانید تا یک لیسانس بگیرید و در این چهار سال هزینه تحصیل شما دو هزار دلار است. آیا این هزینه فرصت تحصیلات شماست؟ نه هنوز. شما در این چهار سال به جای درس خواندن می توانستید کار بکنید. فرض کنید درآمد شما در این چهار سال بیست هزار دلار می بود. در این صورت هزینه فرصت تحصیلات شما چهار هزار دلار است. محاسبه واقعی البته از این پیجیده تر است و عوامل بسیاری در آن نقش دارند که به آن باز خواهیم گشت.

 

 

منابع:

1- دوره های آموزشی اقتصاد درسنامه: http://www.darsnameh.com

2- دانشنامه ویکی پیدیا: http://fa.wikipedia.org و http://www.wikipedia.org

 

 

.... ادامه دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.