کیوساکی

درباره راز ثروت

کیوساکی

درباره راز ثروت

درس هشتم مبانی اقتصاد - مزیت مطلق و نسبی

گفتیم که در تجارت هر دو طرف سود می کنند. این احتمالا با آنچه ما معمولا درباره تجارت می شنویم مغایر است. نگاه غالب درباره تجارت این است که در هر معامله یک طرف به زیان طرف دیگر سود می کند. این نگاه بالکل غلط است! چرا که اگر افراد گمان ببرند زیان می کنند، هرگز وارد معامله نمی شوند. ممکن است در برخی موارد یک معامله با زیان یکی از طرفین معامله همراه باشد، اما در بیشتر مواقع هر دو طرف از معامله سود می برند.

چرا افراد برای تهیه کالا و خدمات به دیگران رجوع می کنند و با آنها معامله می کنند؟ بگذارید با یک مثال روشن و مشخص توضیح بدهیم که چگونه دو سوی یک معامله از معامله سود می برند.

  

یک دامدار (مواشی دار) و یک کشاورز (دهقان) را در نظر بگیرید. کشاورز در یک ساعت یک کیلو گوشت و در هر ۱۵ دقیقه یک کیلو پیاز تولید می کند. دامدار در هر بیست دقیقه یک کیلو گوشت و در هر ۱۰ دقیقه یک کیلو پیاز تولید می کند.

فرض کنید دامدار و کشاورز در یک روز ۸ ساعت کار کنند. در ۸ ساعت، کشاورز ۸ کیلو گوشت و ۳۲ کیلو پیاز تولید می کند. در طی ۸ ساعت، دامدار ۲۴ کیلو گوشت و ۴۸ کیلو پیاز تولید می کند.

دو نمودار بالا نشان دهنده محدوده ممکن تولید دامدار و کشاورزند. فرض کنیم کشاورز تصمیم می گیرد ۴ کیلو گوشت و ۱۶ کیلو پیاز تولید کند و دامدار تصمیم می گیرد ۱۲ کیلو گوشت و ۲۴ کیلو پیاز تولید کند. با تجارت چطور می توان به هر دو طرف سود رساند؟

فرض کنید کشاورز و دامدار با هم به توافقی برسند مبنی بر اینکه کشاورز  فقط پیاز تولید کند که می شود ۳۲ کیلو پیاز و دامدار ۱۸ کیلو گوشت و ۱۲ کیلو پیاز تولید کند. فرض کنید طرفین به توافق برسند که کشاورز از ۳۲ کیلو پیاز، ۱۵ کیلو را به دامدار بدهد و در مقابل ۵ کیلو گوشت دریافت کند. در نهایت می بینیم که کشاورز ۵ کیلو گوشت و ۱۷ کیلو پیاز خواهد داشت. یعنی یک کیلو گوشت و پیاز بیشتری از وقتی خواهد داشت که وارد معامله با دامدار نشود.

همین مسئله برای دامدار هم صادق است. در این حالت او سه کیلو سیب زمینی بیشتر و یک کیلو گوشت بیشتر از هنگامی که وارد معامله با کشاورز نشده بود دارد.

آنچه دیدیم ساده ترین مرحله تقسیم کار اجتماعی است. به این معنا که به جای آنکه افراد به صورت خودبسنده زندگی کرده و هر کس تمامی احتیاجات خود را خود برآورده کند، بر حسب تخصص ها و کارآیی ها به تقسیم کار پرداخته می شود.

همین فرآیند تقسیم کار است که اجازه تولید کالاهای پیچیده و در مقیاس انبوه را فراهم کرده است. این فرآیند که در جهان مدرن به اوج خود رسیده است، باعث شده است که وظایف هر چه تخصصی تر شوند. تقسیم کار در واقع فرآیندی است که بر عمق آب افزوده و از سطح آن می کاهد. به عبارتی هر کس کار جزئی تر و کوچک تری را انجام می دهد و در عین حال آن کار را بسیار بهتر و با اطلاعات کامل تری انجام می دهد. این یکی از دلایلی است که هر قدر جلوتر آمده ایم از تعداد دانشمندان همه چیز دان کاسته شده و رشته ها تخصصی تر شده است. مثلا ابن سینا هم ریاضیدان، هم پزشک، هم فیلسوف و... بود در حالیکه در دنیای کنونی دیگر شاهد چنین چهره هایی نیستیم.

اما این فرآیند تخصیص منابع چگونه رخ می دهد؟ از کجا می فهمیم که بهتر است دامدار گوشت تولید کند و کشاورز پیاز؟ در اینجاست که مفهوم مزیت نسبی (Comparative Advantage) را معرفی می کنیم.

 

 

 

....ادامه دارد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.